بعد از اتفاق جمعه ی گذشته این فکر خیلی آزارم میده که اگر دانشگاه قبول بشم رئیس اجازه میده من برم یا نه! دارم فکر میکنم اگه قبول شدم هرطوری شده مقابلش بایستم تا به چیزی که میخوام برسم.

توی این اوضاع و احوال درهم خوشحالم که درگیر آدمی نیستم که لحظه به لحظه فکرم به سمتش بره.

یکی از دوستام با یه پسر دوست بود. سالی که کنکور داشت همش با اون درگیر بود. پیام میدادن، ساعت ها حرف میزدن، کلی استرس داشتن که دور از چشم خانواده برن همدیگه رو ببینن. بعضی وقتا هم که بحثشون میشد هیچ تمرکزی برای درس خوندن نداشت. بنظرِ من اگه اونقدر که وقت و انرژی برای حفظ اون رابطه ی بی سرانجام هدر داد برای درس خوندنش میگذاشت حداقلش رشته ای که دوست داشت قبول میشد!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها